دلم یک دنیا گرفته
از کسی که بود و نیست
از کسی که هست و ارام نمیگیرم
چقدر هوای هوایت را دارم
به رخ کشیدن مردانگیت.فشردن دستانم با همه نفس
حالا...یک من اینجا.یک تو انجا.یک او در اینده ما...و مرزی از پشیمانی بین من و تو
حاصل این مرز...افسردگی من و شاید کمی ناراحتی و ادامه حیات تو
تمام زندگی من... رفتنت تمامم را به تمام زندگی ام سپرد
باقی مانده از من فسیلی از خاطرات تو و جسمی از لمس های تو
باشی نباشی...بودی نبودی
...در همه حال مبحوس دلمی...
نظرات شما عزیزان: